تصمیم به بالابردن یک ساختمان از سطح زمین، یک اقدام فنی است که نیازمند برنامهریزی دقیق، تخصص و بررسیهای همهجانبه است. این کار، پاسخی آگاهانه از سوی معماری به نیروها و آسیبپذیریهای موجود در سایت پروژه است. دشتهای سیلابی، تالابها و مناطق یخبندان در حال ذوب، همگی یک نقطه مشترک دارند: معماران با استفاده از سازههای مرتفع، خطر و آسیبپذیری را رفع می کنند. از این منظر، این کار علاوه بر اینکه یک پاسخدهی بصری به فضا است، از نظر سازه ای نیز ضرورت دارد.
با افزایش فشارهای شرایط اقلیمی و پیچیدهتر شدن اکوسیستمهای محلی، معمارانی از مناطق آبوهوایی گوناگون در حال ایجاد رویکردهایی هستند که بالابردن فونداسیون ساختمان را به عنوان پاسخی به چالشهای زیستمحیطی به نمایش میگذارند. راهحلهای امروزی ( از پایههای بتنی مجسمهوار گرفته تا قابهای فولادی مدولار، و از ستونهای ساخته شده از بامبو تا شمعهای مارپیچی) هم باید بازتاب دهنده نبوغ مهندسی باشند و هم نسبت به بافت فرهنگی و محیطی پیرامون حساس، و با آن هماهنگ باشند.
بالا بردن ساختمانها فقط برای در امان ماندن از رطوبت و یا تقویت پایداری نیست، بلکه پاسخی به شرایط متغیر زمین و چگونگی تعامل آگاهانه ما با آن است. امروزه دیگر این سوال مطرح نیست که آیا باید ساختمانهایمان را بالا ببریم یا نه، بلکه پرسش اصلی این است که چگونه این کار را انجام دهیم و این اقدام چه امکانات و فرصتهایی را پیش روی ما قرار میدهد.
سیلاب دیگر تهدیدی برای آینده نیست؛ بلکه خطری روزافزون و فوری است. بالا آمدن آب به نیرویی مکرر و فاجعهبار در مناطق شهری و روستایی تبدیل شده است. چه در مردابهای لوئیزیانا، چه در سرزمینهای پست هلند و چه در دلتای بنگلادش، طراحان با این چالش روبرو هستند که بهجای مقابله کردن با سیلاب، آن را در طراحی خود بپذیرند و با آن سازگار شوند.
فونداسیونهای مرتفع به یکی از راهکارهای اصلی مقابله با سیلاب تبدیل شدهاند. سازههایی که بر روی پایهها، ستونها یا صفحات بلند قرار میگیرند، به آب اجازه میدهند به جای اینکه از میانشان حرکت کند، از زیر آنها عبور کند که این کار باعث کاهش آسیبهای سازهای و تسهیل روند بازسازی میشود. در مناطقی مانند نیواورلئان، آژانس فدرال مدیریت بحران (FEMA) اکنون بر اساس دادههای مربوط به خطر سیلاب، ارتفاع مشخصی را برای ساخت بناها تعیین میکند و به این ترتیب، بلند کردن ساختمانها از سطح زمین را به یک الزام قانونی تبدیل کرده است.
اما بالابردن ساختمانها صرفاً برای رعایت مقررات نیست؛ بلکه پاسخی به تغییرات پیش بینی شده آینده است. با بازنگری در نقشههای سیلاب و تبدیل شدن حوادث صدساله به رویدادهایی که ممکن است سالانه اتفاق بیفتند، معماران باید مقاومت عمودی را به عنوان یکی از معیارهای دائمی طراحی در نظر بگیرند.
افزایش ارتفاع ساختوسازها در مناطق ساحلی که در معرض طوفانهای گرمسیری و تندباد ها هستند، اهمیت بیشتری پیدا میکند. در این مناطق، تهدید اصلی آب است که همراه با نیروی باد، امواج و تکههای مواد به ساختمانها آسیب میزند. هر ساله در فصل تندباد ها، هزاران خانه در شرق ایالات متحده به دلیل آسیب پذیری آن ها در برابر شرایط زمین، ( و نه به دلیل نقص در ساخت و ساز) آسیب میبینند یا تخریب میشوند.
طرحهای بلندمرتبه به استانداردی در مناطقی مانند جزایر کارولینای شمالی یا جزایر فلوریدا تبدیل شدهاند، جایی که کل محلهها بر روی پایهها و ستونها ساخته شدهاند. در فیلیپین، تمرکز در مراحل بازسازی پس از بلایای طبیعی، بر ساخت خانههای بر پایههای چوبی است تا ساکنان را بالاتر از سطح بالاآمدن آب و دور از خطرات ناشی از اشیاء پرتابشده در طوفانها نگه دارد.
بلند کردن پیهای معماری برای حفاظت از سازهها و ساکنان آنها در برابر آسیبهای ناشی از طوفان بسیار حیاتی است. با این حال، طراحان باید تعادلی ظریف را حفظ کنند: بلند کردن بیش از حد ساختمان ممکن است مشکلاتی در دسترسی و ارتباطات اجتماعی (بهویژه در مناطق شهری پرتراکم) ایجاد کند. چالش اصلی، انجام این کار با حساسیت نسبت به محیط شهری اطراف و درک درست از شرایط فصلی در طول سال است.
معماران در مناطق نیمهقطبی و مناطق جنگلی شمالی، از آلاسکا تا شمال اسکاندیناوی، با چالشی منحصر به فرد روبرو هستند: ساخت و ساز روی زمین همیشه یخزده. وقتی حرارت ناشی از ساختمان به این لایه برسد، ممکن است باعث ذوب شدن آن شود که نتیجه آن جابهجایی پیها، خرابی سازه و آسیبهای زیستمحیطی خواهد بود.
در این شرایط، ارتفاع دادن ساختمانها اهمیت زیادی پیدا میکند. با بالا بردن ساختمانها روی ستونها یا پایهها، طراحان از انتقال حرارت به زمین جلوگیری میکنند و اجازه میدهند هوای سرد زیر سازهها جریان یابد. برخی پروژهها از ترموسیفونها یا سیستمهای غیرفعال استفاده میکنند که به حفظ یخزدگی خاک کمک میکند. همچنین، نصب عمیق پایهها و ایجاد شکستهای حرارتی در فونداسیون، به پایداری سایت و محافظت از آن کمک می کند.
اما چالشهای اقلیمی فراتر از زمین هستند. طراحی دقیق پوسته ساختمان در مناطقی با تابش خورشید کم و زمستانهای طولانی و تاریک اهمیت زیادی دارد. عایقبندی با عملکرد بالا، بازشوهای با جزئیات دقیق و قرارگیری هوشمندانه نورگیرها به حفظ راحتی کمک میکنند و در عین حال استفاده بهینه از نور محدود روز را ممکن میسازند. نورپردازی مصنوعی که با الگوهای نور طبیعی هماهنگ شده باشد، میتواند در مقابله با تغییرات فصلی به بهبود سلامت و رفاه کمک کند.
این راهکارها فراتر از دقت فنی هستند؛ آنها احترام زیادی به چشمانداز و محیط اطراف می گذارند. سنتهای بومی ساختوساز سالهاست که درسهایی درباره زندگی سازگار با زمین یخزده ارائه دادهاند. معماری مرتفع امروزی این میراث را ادامه میدهد و بینش فرهنگی را با نوآوریهای متناسب با اقلیم ترکیب میکند.
در محیطهای حساس زیستمحیطی مانند تالابها، جنگلهای مانگرو و جنگلهای بارانی، زمین تنها یک سطح برای ساختوساز نیست؛ بلکه یک سیستم زنده و فعال است. این مناطق به نفوذپذیری، سیلابهای فصلی، حرکت حیاتوحش و تنفس خاک وابستهاند که پیهای معمولی ساختمانها ممکن است به آنها آسیب برسانند.
ارتفاع دادن سازهها راهحلی با کمترین تأثیر منفی ارائه میدهد. گذرگاههای چوبی مرتفع، پایههای سبک و سکوهای روی پایه اجازه میدهند که آب جریان یابد، ریشهها رشد کنند و حیوانات آزادانه از زیر فضاهای مورد استفاده انسان ها عبور کنند. در پارکها و ذخیرهگاههای طبیعی سراسر آفریقا، آمریکای جنوبی و جنوب شرقی آسیا، اقامتگاهها و ایستگاههای تحقیقاتی مرتفع با اجتناب از حفاری و حفظ تداوم زیستگاه، ردپای اکولوژیکی خود را به حداقل میرسانند.
این تصمیم هم به انتخابهای زیباییشناختی و هم به ارزش های زیستمحیطی مربوط میشود. بالا بردن سازه در این بستر ها، به محدودیت فضایی اشاره می کند و اعتراف میکند که زمین منافع فراتر از انسانها دارد. چالش معماران در این است که بفهمند حیات چه موجوداتی به این محل وابسته است و طراحیشان را به گونهای انجام دهند که این همزیستی را ممکن سازد.
در اقلیمهای گرمسیری، زمین گرم و مرطوب و اغلب پر از حیات است. برای قرنها، معماری بومی در جنوب شرق آسیا و غرب آفریقا به این واقعیت پاسخگو بوده و سازهها را بالاتر از زمین ساختهاند. مزایای این کار روشن است: بهبود جریان هوا، کاهش جذب گرما، محافظت در برابر آفات و ایجاد فضاهای خشک و سایهدار زیر سازه برای کار یا استراحت.
این راهکارهای غیرفعال در حال بازتفسیر توسط معماران معاصر هستند که به دنبال کاهش وابستگی به سیستمهای مکانیکیاند. در اندونزی، خانهها بالا برده شده و باز میشوند تا نسیم خنک از میان تیغههای چوبی و سکوهای سایهدار عبور کند. در برزیل، عناصری پیش ساخته از خانههای سنتی روی پایه، به عنوان راهحل برای مناطق سیلزده فاوِلاها ارائه شده اند.
در این زمینه، بالا بردن بنا، هم به عنوان راهکاری برای افزایش راحتی و هم به عنوان پلی فرهنگی عمل میکند که عملکرد ساختمانهای مدرن را با پاسخهای تاریخی به شرایط اقلیمی پیوند میدهد.
بالا بردن ساختمان یک استراتژی است. در بهترین حالت، این اقدام طراحی، به صورت هدفمند و با دقت و توجه، به پیچیدگیهای سایت و اقلیم پاسخ میدهد. در مناطق جغرافیایی بسیار متفاوت، از جلگه های سیلابی تا دشت ها، درههای لرزه خیز تا تالاب ها، تصمیم به بلند کردن ساختمان نشاندهنده درک این نکته است که شرایط زمین همواره ثابت یا متعادل نیست، بلکه تغییر میکند و با ریسک همراه است.
از این منظر، بالا بردن ساختمان به معنی دوری کردن از زمین نیست بلکه به معنای تعامل با آن است. این رویکرد از معماران میخواهد که سایت را نه به عنوان یک سطح منفعل بلکه به عنوان یک سیستم پویا ببینند که نیازمند دقت فنی (با ارزیابی سطح آب زیرزمینی و خطوط ذوب، مناطق گسل و شبکههای ریشهای) و حساسیت است. با افزایش ناپایداری شرایط اقلیمی و افزایش رقابت بر سر زمین، بالا بردن ساختمان نه تنها به عنوان یک اقدام حفاظتی، بلکه به عنوان یک زبان طراحی در دفاع از زمین مطرح خواهد شد. این روش راهی برای زیستن و پذیرش عدم قطعیت شرایط زیستمحیطی است.
امروزه دیگر این سوال مطرح نیست که چقدر ساختمانها را بلند میکنیم، بلکه پرسش اصلی این است که چقدر با دقت این کار را انجام میدهیم و چه آینده ای را با برقراری ارتباط با زمین ممکن میسازیم.